- بی سابقه
- بی پیشینه
معنی بی سابقه - جستجوی لغت در جدول جو
- بی سابقه
- بی پیشینه آنچه که سابقه ندارد آنچه که قبلا نبوده
- بی سابقه
- Unprecedented, Unprecedentedly
- بی سابقه
- беспрецедентный , беспрецедентно
- بی سابقه
- beispiellos
- بی سابقه
- безпрецедентний , безпрецедентно
- بی سابقه
- bezprecedensowy, bezprecedensowo
- بی سابقه
- 前所未有的 , 空前地
- بی سابقه
- sem precedentes, de maneira sem precedentes
- بی سابقه
- senza precedenti, in modo senza precedenti
- بی سابقه
- sin precedentes, de manera sin precedentes
- بی سابقه
- sans précédent, de manière sans précédent
- بی سابقه
- ongekend, zonder precedent
- بی سابقه
- ไม่มีตัวอย่าง , อย่างที่ไม่เคยเกิดขึ้นมาก่อน
- بی سابقه
- belum pernah terjadi, dengan cara yang belum pernah terjadi sebelumnya
- بی سابقه
- غير معهودٍ , بطريقةٍ غير مألوفةٍ
- بی سابقه
- अभूतपूर्व , अभूतपूर्व तरीके से
- بی سابقه
- חסר תקדים , באופן חסר תקדים
- بی سابقه
- 前例のない , 前例のない方法で
- بی سابقه
- 전례 없는 , 전례 없이
- بی سابقه
- eşi görülmemiş, eşi benzeri görülmemiş bir şekilde
- بی سابقه
- isiyojulikana, kwa njia isiyo na kifani
- بی سابقه
- অভূতপূর্ব , অভূতপূর্বভাবে
- بی سابقه
- بے نظیر , بے مثال طریقے سے
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بد پسند، کژپسند
بی تربیت، بیقاعده
بدون ذوق
آنکه معمولاً چیز بد را به جای چیز خوب انتخاب می کند، بی ذوق
کسی که در کاری و شغلی سابقه زیاد ندارد مبتدی مقابل سابقه دار
Unruly
беспокойный
unordentlich
неорганізований
nieuporządkowany